سعدی به فرایض دینی و به خود دین بعنوان یک مسئله شخصی نمی نگرد از نظر وی دین و فرایض آن، آنگاه ارزشمند و متعالی است و آنگاه به کمال مطلوب مورد نظر شارع می رسد که بازتاب اجتماعی داشته باشد ، دردی از دردهای جامعه را درمان کند.
" اما سعدی با رمضان اینگونه وداع می کند:
برگ تحویل می کند رمضان بار تودیع بر دل اخوان
یار نادیده سرزود برفت دیر ننشست نازنین مهمان
ماه فرخنده روی برپیچید وعلیک السلام یا رمضان
الوداع ای زمان طاعت و خیر مجلس ذکر و محفل قرآن
مهر فرمان ایزدی بر لب نقش دربند و دیو در زندان
تا دگر روزه با جهان آید بس بگردد به گونه گون جهان
روزه بسیار وعید خواهد بود تیرماه و بهار و تابستان
تا که در منزل حیات بود سال دیگر که در غریبستان
خاک چندان از آدمی بخورد که شود خاک و آدمی یکسان
کارجان پیش اهل دل سهل است تو نگه دار جوهر ایمان